دانلود بازی های کم حجم فلش
این بازی سرعت عمل شما را بالا میبره . بدین ترتیب که برای چند ثانیه صفحه ای به شما نشان داده میشه که توی اون چند گوی در حال حرکت است . بعد از نمایش ، شما باید حدس بزنید که در آن صفحه چند گوی وجود داشته ؟
***
این بازی از سری بازی های تمرکز اعصاب است . میتوانید بفهمید که چقدر بر اعصاب خود مسلط هستید !
***
این بازی هم احتیاج به حواس جمع و مقداری هوش داره
***
این بازی هم از سری بازی های تمرکز اعصاب است . شما باید گوی های قرمز را در سمت راست و گوی های آبی را در سمت چپ تصویر جمع آوری کنید . پیشنهاد میکنم حتما دانلود کنید تا اعصابتون خط خطی بشه
***
در این بازی یک حباب اصلی وجود داره که شما اونو کنترل میکنید . شما باید بقیه حبابها را جمع آوری و از دست تیغها فرار کنید . بازی شیرین و جذابیه
***
اینم بازیه دارت که دیگه نیازی به تعریف نداره
***
این هم بازی کماندویی که خیلی جالب و شیرینه . حتما دانلود کنید
***
این بازی هم که دیگه نیاز به تعریف نداره . همه اونو میشناسن ولی این با بقیه فرق داره . فرقش هم در اینه که کامپیوتر با شما مسابفه میده و شما علاوه بر تمرکز حواس به سرعت عمل نیز نیاز دارین
***
ای ول . این بازی خیلی باحاله . بخصوص برای اونایی که میخوان گواهینامه بگیرن . این ماشین رو باید پارک کنید بدون اینکه به اون دو تا ماشین برخورد کنید
***
اینم بازی پازل که چند نوع پازل رو تو خودش جا داره . خیلی زیباست
***
این بازی هم یه بازی فوق العاده نمکی و فکری است . هم جذابه و هم آموزنده
***
اینم یه بازی خوشگل برای اونایی که عاشق بازی های وسترن هستند
***
جوک درباره بسیجی های تروریست
به بسیجیه ميگن شيشه رو چه جوري مي سازن؟ مي گه کاري نداره:پشم شيشه رو ميندازن تو واجبي، پشماش مي ره شيشه اش ميمونه!
بسیجیه سربازيش تموم ميشه، وقتی كارت پايان خدمتشو بهش ميدن، نگاه ميكنه ميگه: ای بابا، من كه ازينا چهارتا دارم!
بسیجیه کچل بوده. ميره سلمونی، تا از در ميره تو همه ميزنن زير خنده. ميگه: چيه؟ ساندیس نرسیده بهم، اومدم آب بخورم!
تو مسابقه تلوزیونی به بسیجیه ميگن: با «ترجمه» جمله بساز، ميگه: انتر جمعه كجا بودي؟!
به بسیجیه ميگن: با «حميد و فريد» جمله بساز. ميگه: شما با هميد؟ چند نفريد؟
بسیجیه ميره تلويزيون رو روشن ميكنه ميبينه كانال يك قران داره، كانال 2 قران داره …. كانال 5 هم قران داره….سيم تلويزيون رو از برق در مياره بوسش ميكنه ميزاره بالا تاقچه…
بسیجیه مهم ميشه زيرش خط ميكشن، تو امتحان مياد!
يه بسیجیه براي بچه اش لالايي ميخونه. بچه اش بعد از يك ساعت ميگه : حالا خفه شو ميخوام بخوابم.
بسیجیه مي ره تظاهرات ميبينه شلوغه بر مي گرده.
بسیجیه رو می برن شمال شهر برای گشت زنی. یه دفعه مي افته تو جوب براي اينكه ضايع نشه صداي قوطي در مي اره
بسیجیه داشته گشت میزده. میره جلوی مغازه آینه فروشی، چشمش به آینه می افته مي گه اي پدرسوخته من تو رو يه جا ديدم.
بسیجیه ميره مسجد وقتي مياد بيرون ميبينه كفشش نيست ..ميگه من كي رفتم كه خودم نفهميدم!
بسیجیه رو از ولایت میارن تهران راهپیمایی. همه مسخره اش می کنن. میره بالای پل عابر پیاده داد میزنه : حالا من بسیجی، من نفهم، من ساندیس خور، شما این جا رود خونه میبینین که پل زدید؟
خبرنگار:براي محرم امسال چه برنامه هايي داريد؟ بسیجی:ما امسال 10تا علم اضافه کرديم /15تا پرچم/ 150تا زنجير /12 تا قمه و 40تا زنجيرزن جديد. در مجموع انشاءالله ديگه مادر يزيد گائیدست.
بسیجیه شرت نم دار میپوشه تخمش جوونه می زنه.
فرمانده بسیج مشغول آموزش بسیجیهای نخبه بوده. یه مگس ميگيره, بش ميگه بپر.. مگسه ميپره. مگس رو ميگره يه بالشو ميكنه, بش ميگه بپر.. مگس به زور ميپره . باز مگس رو ميگيره اون يكي بالشم ميكنه, بش ميگه حالا بپر… مگسه نيمپره. بعد فرماندهه رو به بسیجیا می کنه می گه: حالا از این آزمایش چه نتیجه ای میگیریم. اونی که از همه با هوش تر بوده ميگه: نتيجه ميگيريم كه وقتي بالهاي مگس رو بكنيم ، مگس كر ميشه.
بسیجیه رو میارن تهران راهپیمایی. میره تو باجه تلفن بعد از ۱۰ دقیقه از باجه بیرون میاد. یه نفر ازش میپرسه سالم بود میگه آره فقط آفتابه نداشت.
بسیجیه یه سبز رو بازداشت می کنه و بهش می گه به شرطی آزادت می کنم که بهم شنا کردن یاد بدی. سبزه قبول می کنه و میرن تو استخر برای آموزش. بعد از دو ساعت بسیجیه میگه : تو مطمئنی كه اگه انگشتت رو از ك.و.ن.م در بیاری غرق میشم!
بسیجیه واجبی سازی میزنه. توی تبلیغاتش می نویسه «قبل از مصرف: احمد خاتمی. بعد از مصرف: رفسنجانی. مصرف نادرست: احمدی نژاد»
بسيجيه عاشق يه دختر ميشه شماره تلفن مسجد رو بهش مي ده.
بسیجیه از ماموریت برمیگرده. بهش میگن: از مسافرت چي آوردي؟ ميگه: تشريف!
بسیجیه تو گشت شبانه، يه جيرجيرک پيدا مي کنه تا صبح روغن کاريش مي کنه!
بسیجیه ميره حرم امام رضا، ميگه: امام رضا قربونت برم، تو كه ضامن آهو شدي، ضامن من يابو هم بشو!
به احمدی نژاد می گن کی بهت تا حالا گفته آقا؟ میگه یه روز تو توالت نشسته بودم یکی محکم زد به در، داد زد: هی اَن آقا بپر بیرون.
بسیجیه حرف فرمانده رو گوش نمیده. ميخواستن شكنجه روحيش بدن، ميفرستنش تو يك اتاق گرد، ميگن برو يك گوشه بشين!
بسیجیه در يخچال رو باز مي کنه و مي بينه: ژله هه داره مثل بيد مي لرزه، بهش ميگه: نترس ميخوام پنير بخورم.
به بسیجیه ميگن خدا چيه؟ ميگه خدا خيلي خوبه و مهربونه و آفريننده ي اين جهانه . ما که خيلي دوستش داريم . امام زمان نگهدارش باشه.
بسیجیه میخواسته زیر بارون خیس نشه هی جا خالی میداده!
بسیجیه بچه اش فرداي عيد فطر به دنيا مياد،اسمش رو ميزاره پسفطرت!
یه روز یه بسیجیه از خواب می پره دست و پاش می شکنه.
یه روز دوتا بسیجی می خواستن برن الواطی. سوار يه تاكسي ميشن. تاكسيه پژو بوده. بعد يكي از بسیجیا به راننده ميگه: اقاي راننده يه نوار بزار حال كنيم. راننده ميگه: خودت يكي از تو داشبورت انتخاب كن بزار. بسیجیه هم از تو داشبورت بين چند تا نوار يه نوار ويديو پيدا ميکنه هر چي سعي ميكنه بزاره تو ضبط نميتونه بزاره. اون رفيقش مي زنه تو سرش ميگه اي گيج اين نوار مال تريليه نه پژو.
بسیجیه و فرماندش با هم ميرن جنگل نوردی، منتها تفنگ دست بسیجیه بوده. خلاصه وسطاي جنگل بودن كه يهو يك شير هيكلي ميگذاره دنبال فرماندهه! خلاصه اون بدبخت هم جفت ميكنه، شروع ميكنه با آخرين سرعت دويدن، و درضمن سر بسیجیه داد ميزده كه: بكشش…بكشش! بسیجیه هم تفنگشو در مياره، نشونه ميگيره، بنگ! ميزنه يك تخم آقا شيره رو ناكت ميكنه! شيره شاكي ميشه، سريع تر ميگذاره دنيال فرماندهه…. اون بدبخت هم باز در عين دويدن، داد ميزنه: بكشش…بكشش!! باز بسیجیه نشونه ميگيره، اينبار ميزنه اون يكي تخم آقا شيره رو ناكت ميكنه! شيره ديگه پاك شاكي ميشه، با چشماي خون گرفته ميگذاره دنبال فرماندهه… اون بدبخت هم در عين اينكه داشته با همه وجود ميدويده، داد ميزنه…بابا بــكـــشــــش! بـــكـــشـــش!! بسیجیه دوباره نشونه ميگره، …بنگ! اينبار معامله اقا شيره كنده ميشه! فرماندهه شاكي ميشه، داد ميزنه: بابا اين ميخواد منو بخوره، نميخواد كه بهم تجاوز کنه.
بسیجیه در كوپه قطار نشسته بود. یه مردى روبروش بود كه هی آدامس مىجويد. بسیجیه رو كرد به مرده گفت: شما خيلى لطف داريد كه مىخوايد با من حرف بزنيد تا حوصلهمون سر نره، ولى متأسفانه من كاملاً كر هستم.
بسیجیه میره توالت، افتابه رو می شکنه. یکی میگه چرا افتابه رو شکوندی؟ می گه واسه من فیگور می گیره پدر سگ.
بسیجیه را به جرم قتل پدر و مادرش دستگیر میکنند. ازش میپرسند چرا اینکار رو کردی؟ میگه: آخه به رابطۀ کثیف و غیر اخلاقیشون پی برده بودم!
زن بسیجیه 5 قلو زایمان میکنه بهش میگن چرا 5 تا ؟ میگه آخه امسال ساله همت مضاعف و کار مضاعفه…
بسیجیه داشت تو دریا غرق می شد، هر بار که میرفت پایین یه قلوپ آب می خورد میومد بالا میگفت سلام بر حسین…
تفکر عمیق یک بسیجی: اگر ادیسون نبود باید در تاریکی بیانات مقام معظم رهبری رو از تلویزیون نگاه می کردیم.
يه بسیجیه پتروس فداكار رو با دهقان فداكار قاطي ميكنه، ميره انگشت ميكنه تو باسن راننده قطار…
به يه بسیجیه می گن برو با اره برقی 1000تا درخت قطع کن. می ره 996 تا قطع می کنه خسته می شه می شینه .می گن چرا نشستی؟روشنش کن 4تا دیگه هم قطع کن .می گه : ا مگه روشنم می شه؟!
يه عده بسیجی داشتن با لگد ميزدن توي شكم همديگه. يكي رد ميشه ميپرسه: شما دردتون نميگيره؟ يكي از اونا همينجور كه ميزده ميگه: نه! پوتين پامونه!…ا
به بسیجیه ميگن جوان ها شراب ميخورن قمار ميکنن ترياک ميکشن دختر بازي ميکنن … حکم چيه ؟ ميگه : گيشنيز
سرهنگه داشته از بسیجیه امتحان رانندگي ميگرفته. از يارو ميپرسه: اگه يه نفر وسط خيابون بود، بوق ميزني يا چراغ؟ طرف ميگه: برف پاك كن جناب سرهنگ! سرهنگه كف ميكنه ميپرسه: يعني چي؟ يارو ميگه: يعني يا برو اين طرف يا برو اون طرف
از بسیجیه می پرسن ميدوني به يه دختر خوشگل كه لباس خواب پوشيده چي ميگن؟ میگه …ميگن : شب بخير
به بسیجیه میپرسن نام خانوادگی خدا چیه. میگه: وکیلی
بسیجیه، دختر محلشون را نشون ميکنه ، رفيقاش ميان با سنگ ميزنن
به بسیجیه میگن بزرگ ترین ریسکی که کردی چی بوده میگه اسهال بودم گوزیدم
یه بسیجیه تو هواپیما بوده …بعد هواپیما داشته سقوط میکرده همه جیغو داد میکنن. میگن تو چرا هیچ کاری نمیکنی
میگه بزار سقوط کنه ..مال بابام که نیست
بسیجیه تو آزمایشگاه دعواش میشه. میگه: اصلا اَن منو بدید برم
به بسیجیه میگن پیامبر کی به رسالت رسید؟ میگه والا من نمیدونم من سید خندان پیاده شدم
به بسیجیه دیگه ساندیس نمیدن ترک تحصیل می کنه!
عارفانه های بسیجی:
ساندیس شايد زود تو را عاشق و دلتنگ كند اما هرگز تو را سير نمي كند.
تو که هر دم زنی ساندیس بر بدن برکشی تیغ و قمه بر جوانان وطن
بگذر از این خر پرستی ای برادر هر چند که دانم سخت بود آدم شدن
غم ساندیست بيابان پرورم کرد مرا رودر روی مرمان وطنم کرد
تو ای سید علی چه کردی با ما که میهن تا ابد نفرینمان کرد
هرآن کس که چون گـُـه پُر ز گیجی به نیکی نهادنش نام یک بسیجی
هم او کز پاکی وجدان به دور است ز بد یمنی بسان بوف کور است
نزند پشم وپیلش را به ماهی بر کشد قداره بر هر بیگناهی
به هنگام سخن نگوید جز فحش ناموس به وقت پاچه خواری آید با اتوبوس
ما اهل کوفه نیستیم فقط ساندیس میخواستیم
بسیجیه عاشق خامنه ی میشه یه عکس ساندیس می کشه تیر توش رد می کنه!
از دفتر خاطرات یه بسیجی:
ساندیس
ساندیس
ساندیس
ساندیس
ساندیس
ساندیس
ساندیس
ساندیس
ساندیس
ساندیس
ساندیس
ساندیس
ساندیس
…
اگه بخوای بسیجی رو هیپنوتیزم بکنی یه ساندیس بگیر جلو چشاش خودبخود هیپنوتیزم میشه.
اگه گفتید چه جوری میشه بسیجی رو زجر داد: ببندیش به تیر برق و بهش بگی کوچه اون طرفی ساندیس میدن!
بسیجی: آقای دکتر، هیچ کس من رو تحویل نمی گیره، دکتر: نفر بعد!
متلک بسیجی: خواهر! شمارهتو بده ، واسه نماز صبح بیدارت کنم.
بسیجی کیست ؟ موجودیست که در برابر فهمیدن مقاومت می کند تا ساندیس بخورد!
علم بهتر است یا ثروت؟ بسیجیه : ساندیس!
بسیجیه زنگ میزنه به اداره هواشناسی میگه آقا دستتون درد نکنه هوای دیروز خیلی خوب بود!
به بسیجیه که از حج برگشته میگن سفر حج چطور بود. میگه: خیلی سنگ خورد تو سرو صورتم ولی آخرش بوسیدمش.
نصیحت پدرانه یک بسیجی به بچه اش در شب امتحان: امشب بشین یه گوهی بخور تا فردا یه انی بشی تا پسفردا توی یه طویله ای رات بدن…
به بسیجی میگن درد عشق بدتره یادرد دندون میگه: هنوزتو اتوبوس شاشت نگرفته.
بسیجی توی جبهه بیسیم چی بوده زنگ میزنه میگه : آقا ۵ تا عراقی دستگیر کردم بیاید ببرید میگن خودت بیار. میگه نه شما بیاین اینا نمیذارن من بیام.
بسیجیه ميره حموم، آب جوش بوده با نعلبكي دوش ميگيره.
بسیجی رو داشتن به جرم قتل زنش محاكمه ميكردن، دادستان ميگه: سنگدل تو وقتي داشتي زنت رو ميكشتي، نداي وجدانت رو نشنيدي؟ بسیجی ميگه: نه والله! بس كه اين زنيكه جيغ و داد ميكرد مگه ميذاشت ما چيزي بشنويم؟!!
به بسیجی ميگن از قفل فرمونت راضي هستي ؟ ميگه: آره فقط سر پيچ اذيت مي کنه.
خواننده توعروسي ميگه: خانوما، آقايون، دستا بالا، ميخواهيم بريم بندر! بسیجیه داد ميزنه: كجا؟ ما تا ساندیس نگیریم هیچ جا نمیریم.
بسیجی ميخواسته بچش رو نصيحت کنه! ميگه چند سالته؟ ميگه 16 سال ميگه : خاک بر سرت الان هم سن سالات 30 سالشونه.
بسیجی ميره جلسه عزا ميخواسته دلداري بده ميگه: مرگ حقه! امام با اون عظمت مرد! آیات الله طالقانی با اون ابهتش مرد.. باباي نفهمت که هیچ گهی نبود.
محمود به البرادعي رئيس اژانس انرژي هسته اي ميگه: تو واقعا دكتر هستي؟ اونم با افتخار مي گه:بله من دكتر هستم… محمود ميگه:خوب بدبخت پس چرا تو آژانس كار ميكني؟
بسیجی ميره پيش قاضی بهش ميگه:من از همسايه ام شکايت دارم به من ميگه گه نخور… ميگه غلط کرده ! به اون چه ربطي داره برو بخور!
بسیجی ميره جبهه فرداش بر ميگرده . ميگن پس چرا برگشتي؟ ميگه پدرسوخته ها به قصد کشت میزدن.
بسیجی داشت گريه مي کرد. باباش پرسيد چي شده؟ گفت: عاشق شدم! باباش گفت حالا عاشق کي هستي؟ گفت: هر کسي که شما صلاح بدوني.
به بسیجی مي گن تور را تعريف کن.مگه تور مجموعه سوراخهايي است که با طناب به هم وصل شده اند.
یه روز یه بسيجيه می خواسته زیر دریایی آمریکاییها رو غرق کنه ،در می زنه فرار می کنه.
بسيجيه از حج برمي گرده ازش ميپرسند چه طوربود؟ ميگه والا باز خدا خونه نبودهمه تو حياط ولو بودند.
يك سال، يك ماه از محرم گذشته بوده ولي هنوز تو شهر صداي سينهزني ميومده. مردم ميرن پي ماجرا، ميبينن دسته بسيجيها تو كوچه بن بست گير كرده.
به بسيجيه ميگن يک پستانداري نام ببر که فقط يک دست داشته باشه. ميگه: مقام معظم رهبري.
بسيجيه مي ره عيادت يکي از دوستانش، وقتي مي خواد بره به اقوام دوستش که اونجا بودن، ميگه: اين دفعه مثل دفعه قبل نکنيد، که مريضتون مُرد و منو خبر نکرديدها…
يه روز يه بسيجيه داشته دنده عقب با ماشين از كوه ميرفته بالا بهش ميگن چرا دنده عقب ميري ميگه آخه مي ترسم بالا جا نباشه نتونم دور بزنم بعدا وقتي مي خواسته پايين بياد باز مي بينن داره دنده عقب مي ياد ميگن الان چرا دنده عقب مي ياي ميگه اخه بالاي كوه جا بود تونستم دور بزنم…
به بسيجيه ميگن تو پيامبرا به کدومشون ارادات بيشتري داري؟ ميگه حضرت سوج ميگن: حضرت سوج نداريم که ؟ ميگه : خودم ديدم پشت يه ماشين نوشته بود يا سوج….
به بسيجيه می گن خ.ر مرده لباس مشکی بپوش بریم قبرستون, می گه شما دروغ می گید یه اتفاقی افتاده می خواهید به من نگید.
بسيجيه شب عروسيش نميدونه به زنش چي بگه …ميگه خانوادت ميدونن تو اينجايي؟؟
جسد 20 نفر از بسيجيايي که پياده از جزيره کيش به سمت حرم مطهر امام به راه افتاده بودند امروز در سواحل خليج فارس کشف شد
يه روز يه بسيجيه يه 20 تومني پيدا ميکنه که وسطش سوراخ بوده .. ميگه : اي بابا ، اينم از شانس من وسطش گوشه نداره.
به بسیجیه میگن ایمیل دارین؟ میگه نه ممنون به لطف مقام معظم رهبری صرف شده!
يه بسيجيه يه تيكه يخ گرفته بوده بالا، داشته خيلي متفكرانه بهش نگاه ميكرده. رفيقش ازش ميپرسه: چيرو نگاه ميكني؟ طرف ميگه: ازش آب ميچيكه ولي معلوم نيست كجاش سوراخه.
بسيجيه رفته بود امريكا وقتي برگشت, ازش پرسيدن اونجا مشكل زبان نداشتي گفت من نه ولي امريكايها همشون مشكل زبان داشتن.
بسيجيه دست میندازه گردن دوست دخترش نمیدونسته چی بگه میگه میخوای گردنتو بشکنم
بسيجيه به دوستش ميگه : خاك بر سر بي غيرتت كنن…..زنم خالكوبي عكس خواهرتو رو شيكم اصغر آقا ديده.
به بسيجيه ميگن : جسم شفاف رو تعريف كن . ميگه : يه جسم كه از اينورش اونورش پيدا باشه .. تشويقش ميكنن . بعد مي پرسند : يه مثال بزن . ميگه : مثل نردبون.
یه بسیجی دلش میخواست پسرش بزرگ شد بشه مثل آقای خامنهای: شد خر…
یه بسیجی با تعجب پولکی میخورده. ازش میپرسن چی شده؟ میگه اگه حرف بزنیم که میگید بسیجیا …. ولی خدائیش تا حالا چیپس به این شیرینی نخورده بودم
به بسیجیه میگن نظرت درباره این بند موبایلا که میندازن تو گردن چیه؟ میگه خیلی خوبه فقط واسه شارژ منو دو ساعت علاف میکنه.
به بسیجی ميگن اگه دنيا رو بهت بدن چكار مي كني؟ ميگه: بي شعور من زن دارم .
بسیجی به زنش ميگه: خانوم جان، چرا اينقدر دير اومدي خونه؟ زنش ميگه: آقا جان، يه مرتيكه افتاده بود دنبالم، بيشرف يواش راه ميومد.
بسیجیه پنج شنبه میره داروخونه نواربهداشتی بخره یارو بهش یه منچم میده میگه شب جمعت که ریده شد حداقل بشین منچ بازی کن.
یه بسیجیه میره جنگ ، از کمر به پایینش قطع میشه . ازش میپرسن چه احساسی داری ؟ میگه احساس میکنم تا خایه تو بهشتم.
سرگذشت یک شوفر بسیجی : کاندوم ترکید بدنیا اومدیم ، لاستیک ترکید از دنیا رفتیم
بچه بسیجیه : بابا اگه بگوزم وضوم باطل می شه!! باباش می گه اگه ازش لذت ببری آره!!!
بسیجیه ازطبقه بيستم ميافته پايين.مردم دورش جمع ميشن. ميگن چي شده؟ميگه:والا نميدونم منم الان رسيدم.
بسیجیه میره مکانیکی، به تعمیرکار می گه: ۱ قطره روغن تو موتور، ۱ لیوان آب تو رادیات، ۱ لیتر بنزین تو باک بریز. تعمیرکاره می گه: لاستیکتم کم باده! می خوای توش بگوزم؟
به یه بسیجیه اتوبوس میدن و میگن: ببرش پارک کن. بسیجیه هم اتوبوس رو برمیداره و صندلیهاشو میکنه و بجاش درخت میکاره.
بسیجیه شورت خارجی می پوشه ، می گن چه احساسی داری میگه : احساس می کنم کونم تو غربته !!
بسیجیه می ره مسابقه رو خوانی قرآن ، سوره “بنی اسراییل” بهش می خوره انصراف می ده…
بسیجیه گشادگشاد راه میرفته میگن چت شده؟ میگه: توی پایگاه شیمیایی زدن و همه برادرا رو شیمیایی کردن. میگن تو که توی پایگاه نبودی. میگه منو فیزیکی کردن.
متلک بسیجی به یه دختر: چقدر تنت بوی کربلا میده، شهیدتم.
یک بسیجی که به قصد خودکشی سرش را روی ریل گذاشته بود پس از واژگونی قطار از محل حادثه گریخت!
بسیجیه کارت عابر خودشو میندازه تو ضریح امام رضا میگه یا امام رضا حاجتمو بده تا رمزشو بگم.
ضرب المثل جدید: قسم حضرت عباست رو باور کنم یا نی ساندیسی که از جیبت بیرون زده؟
یه بسیجی توی مانور ولایت جانباز ٩٩درصد میشه، میگوزه شهید میشه.
به بسیجیه میگن تا بحال توی موقعیتی بودی که نه راه پس نه راه پیش داشته باشی؟ میگه آره، یه بار که ارّه رفته بود توی کونم.
بسیجیه میوه فروشی داشته یه مشتری میآد میگه آقا دو کیلو سیب گلاب بدین، بسیجیه میگه سیب نه برادر من، بگو گًل گلاب محمدی. بعد از طرف میپرسه چیزه دیگه ای هم میخواین… مشتریه که بادمجون هم میخواسته میگه آره، بیزحمت دو کیلو هم کیر بلال حبشی بدین.
یه نفر خانوم سوار ماشین کرده بوده، بسیجیه ماشینو متوقف میکنه و به خانومه میگه خواهر لطفاً بیآین پایین. طرف به بسیجیه میگه: خواهرته، جنــــدَس.
به بسیجیه میگن تا بحال راجع به فرمایشات مقام معظم رهبری فکر کردی؟ میگه: نه، ما رو چه به این گــُـه خوریا …
بسیجیه میره خوونه میبینه زنش با فرمانده پایگاه رو تخت مشغول عملیاته، غیرتی میشه میزنه توی گوش فرمانده و از تخت میاردش پایین. فرماندهه میگه پدرتو در میآرم، میفرستم کهریزک آدم شی… بسیجیه میگه: هیچ گـُـهی نمی تونی بخوری، من از روی این تخت “سردار”ها پایین کشیدم.
به بسیجیه میگن اسم سه تا پرنده رو نام ببر: میگه عقاب، گنجشک، مقام معظم رهبری. میگن مقام رهبری که پرنده نیست. میگه: خره، یه وقت دیدی پرید.
به بسیجیه مي گن فرق هويج و بلال چيه فکر مي کنه مي گه بلال تو جنگ احد بود ولي هويج نبود.
بسیجیه میره دکتر میگه آقای دکتر تخمم درد میکنه. دکتره میگه عزیزم اسمشو نیار بگو عضوم درد میکنه. بسیجی شاکی میشه میگه یعنی میگی من که عضو بسیجم، تخم بسیجم؟!!
بسیجیه ميره دریا مبارزه با ناو آمریکایی. مايوش سوراخ بوده غرق ميشه.
از بسیجیه ميرسن: اسمت چيه؟ ميگه: حمزه، ولي توخونه شيش کوچولو (ء) صدام ميکنن!
بسیجیه ميره مسابقه بيست سوالي، رفقاش از پشت صحنه بهش ميرسونن که: جواب ساندیسه، فقط تو زود نگو که ضايع شه. خلاصه مسابقه شروع ميشه، بسیجیه ميپرسه: تو جيب جا ميگيره؟ ميگن: نه. بسیجیه ميگه: بابا اين عجب ساندیس گندهايه!
به بسیجیه می گن اگه مردم بی گناه رو بزنی از پل صراط پرتت می کنن پایین. میگه: هیچ کی نمی تونه همچین گُهی بخوره جز مقام معظم رهبری.
بسیجیه می ره لاس¬وگاس. زنگ می زنه به زنش می گه خانم من شهید شدم؟!! میگه وا این حرفا چیه؟ می گه آخه الان تو بهشتم!
آخونده اکس می زنه می ره بالا منبر می گه بیت المقدس…. دس… دس… دس…. دس…..
بسیجیه براي کمک به انتفاضه سنگ پست مي کرده!
بسیجیه مي خواسته صدای انفجار در بیاره، پاکت ساندیس رو باد می کنه ميذاره زير پاش، با آجر ميزنه تو سر خودش.
به بسیجیه می گن با آش جمله بساز. می گه: محمدی آش صلوات.
بسیجیه داشته راديو پيام گوش ميداده، گزارشگره ميگفته: مسیر بهارستان به امام حسين بستهاست، مسیر انقلاب هم به امام حسين بستهاست… بسیجیه ميگه: باشه بابا بستس که بستس، ديگه چرا هي قسم ميخوري؟!
بسیجیه شاکي ميره ثبتاحوال، ميگه: آقا اين اسم من خيلي ضايعست، بايد حتماً عوضش کنم. کارمنده ازش ميپرسه، مگه اسمتون چيه؟ بسیجیه ميگه: اصغرِ انچهره! کارمنده ميگه: آره خوب حق داريد، بايد حتماً عوضش کنيد. حالا چه اسمي ميخوايد بگذاريد؟ بسیجیه ميگه: اکبرِ انچهره.
آخونده ميره 206 ميخره شکمش گير ميکنه به فرمون. ميگه آقا يه 207 بدین لطفاً.
بسیجیه میره دارخونه میگه ببخشید شربت شهادت دارین، میگه نه ولی شیاف ولایت داریم، میخوای؟
بسیجیه میره گزینش بهش میگن باقمقمه يه جمله بساز.ميگه مرکزاستان قم قمه.
بسیجیه انتحاری بوده. ميبرنش جهنم. بمب ميذاره همه شهيد ميشن ميرن بهشت.
بسیجیه رو میبرن حمام. به موهاش بدون اينکه خيس کنه شامپو مي زنه. فرمانده ازش می پرسه چرا اينکار رو کردي؟ ميگه :آخه روش نوشته براي موهاي خشک.
یه بسیجی نخبه کشف می کنن. ازش می پرسن دور کمر یه نفر رو چطور اندازه می گیریم، میگه يه خطکش ميکنیم تو کونش. حاصل رو ضربدر 3.14 ميکنیم!
بسیجیه مشروب مي خوره شنگول مي شه گرگ مياد مي خوردش.
به بسیجیه تشویقی، مجوز داروخونه می دن، داروخونه ميزنه، رو درش مینويسه: فروش نوار بهداشتی با نصب در محل!
بسیجیه چهارشنبه سوری میاد سرکوب، نارنجک ميخوره جفت تخماش کنده ميشن. ميره دکتر، يارو براش يه تخم از چوب ميگذاره يکی از آهن. چند سال ميگذره، بسیجیه ازدواج ميکنه و بچه دار ميشه. يه روز تو خيابون دکتره رو ميبينه، دکتره بهش ميگه: خـوب، چطوری؟ بچهها چطورن؟ بسیجیه ميگه: آقای دکتر! پينوکيو خوبه ولی اون ترميناتوره خيلی اذيت ميکنه!
بسیجیه ميره سلمونی، ميگه: جناب اين ريش مارو اصلاح کن. سلمونيه میبينه طرف بسیجیه، ميگه بگذار يکم سر کارش بگذاريم. بهش ميگه: خشک بزنم يا تر؟ بسیجیه ميگه: يعنیچی، چه فرقی ميکنه؟ ميگه: ببين، اونايی که وقتی بچه بودن اوضاشون خراب بوده ترمیزنند، ولی اونايی که سابقشون پاکه خشک میزنند. بسیجیه بهش برمیخوره، ميگه: يعنی چی آقا؟! معلومه که بايد خشک بزنی! يارو هم شروع ميکنه همينجور خشک خشک ريش بدبخت رو تراشيدن. يکم که ميزنه، بسیجیه دهنش سرويس ميشه، ميگه: وايسا، وايسا! يه چيزايی داره يادم مياد!
بسیجیه رو می برن مانور جنگی ، اسیر میشه.
بسیجیه رو می فرستن یه کنفرانس علمی که نماینده کشورهای جهان داشتن در باره پيشرفتهای علمی کشورشون صحبت ميکردن. آمريکاييه ميگه: ما يه موشک ساختيم که دقيقا وسط ماه فرود مياد. ميگن: دقيقا وسط ماه؟! ميگه: نه، حدوداً يه وجب اينورتر. بعد انگليسيه مياد ميگه: ما يه سفينه فرستاديم وسط مريخ. ميپرسن: درست وسطش؟ ميگه: نه، تقريباً يه وجب اينورتر. نوبت بسیجیه ميرسه، هر چی فکر ميکنه چيزی به نظرش نميرسه، آخرسر ميگه: ما تو کشورمون با چشمامون غذا ميخوريم! همه ملت کف میکنن، ميگن يعنی چی، مگه ميشه؟ يعنی واقعا با چشماتون غذا ميخورين؟! بسیجیه ميگه: نه، حدوداً يه وجب پايين تر!
تو گزینش عقیدتی سیاسی به بسیجیه می گن با وطن جمله بساز. می گه : من دیروز سر و تنم را شستم. می گن احمق وطن با طی دسته داره. میگه: اتفاقا ً منم با طی دسته دار خودم رو شستم.
به بسیجیه مي گن چرا زن سياه گرفتي ميگه براي محرم خوبه.
یه روز یه بسیجیه میره مغازه عروسک بخره میگه: آقا قیمته این خواهرمون چنده؟
بسیجیه خودشو دار ميزنه، بعلت ضربه مغزي ميميره! ميان ميبينن با کِش خودشو دار زده!
توی گزینش به بسیجیه ميگن چرا تا حالا ازدواج نکردي؟ميگه آخه ما هممون فاميلي ازدواج ميکنيم. ميگن يه مثال بزن:ميگه:مثلا داييم با زن داييم… عموم با زن عموم…
آخونده از پای منقل پامیشه میره تو خیابون به يه تاکسي ميگه: مُشتقيم! تاکسيه، پنج متر جلو تر نگه ميداره. آخونده ميگه: اي بـابـا! من ميخواستم همونجا پياده شم!
بسیجیه زنگ ميزنه به صدا سيما، ميگه: بابا اين چه وضعيه؟! اين چه تصاويره مستهجني بود که تو سریال امشب نشون داديد؟! يارو بهش ميگه: قربان ما که فقط پاها رو نشون داديم. بسیجیه ميگه: بابا تلوزيون من پرش داشت، همه جاشو ديديم!
به بسیجیه ساندیس نمیرسه، از پایگاه قهر می کنه ميره ساندويچي، ميگه: ببخشيد بندري داريد؟ يارو ميگه: بعله. بسیجیه ميگه: پس قربون دستت، بذار يه حالي بکنيم!
وسط شهرک محلاتی يه چاهي بوده، هي ملت ميافتادن توش، زخم و زيلي ميشدن. بسیجی های نخبه ميان تو پایگاه مسجد جلسه برگذار ميکنن که واسه اين مشکل يک راه حلي پيدا کنن. يکي از بسیجیا پا ميشه ميگه: يافتم! ما يک آمبولانس ميگذاريم بغل اين چاه، هرکي افتاد توش رو سريع ببره بيمارستان. ملت همه صلوات می فرستن برک الله! تقبل الله! يک بسیجی ديگه پا ميشه ميگه: الحق که همتون نفهميد! آخه اينم شد راه حل؟! ملت ميگن، خوب تو ميگي چيکار کنيم؟ بسیجیه ميگه: بابا تا اون آمبولانس طرف رو برسونه بيمارستان، که بدبخت جون داده. ما بايد يک بيمارستان کنار اين چاه بسازيم، که همه بهش سريع دسترسي داشته باشن! ملت ديگه خيلي حال ميکنن، نوحه ميخونن سینه می زنن، که تبارک الله تو چه مخي داري! يهو يه بسیجی ديگه پا ميشه ميگه: الحق هرچي بهمون ميگن گوسفند ساندیسخور، حقمونه! آخه اين شد راه حل؟! اين همه خرج کنيم يک بيمارستان بسازيم کنار چاه که چي بشه؟ مردم تعجب ميکنن، ميگن: خوب تو ميگي چيکار کنيم؟ بسیجیه ميگه: بابا اين که واضحه، ما اين چاه رو پر ميکنيم، ميريم نزديک يک بيمارستان يک چاه ميزنيم!
ا.ن در اثر سقوط هواپیما کشته ميشه، به بسیجیه ميگن برو يه جوري به خانوادش خبربده. بسیجیه ميره دم خونشون زنگ ميزنه، زن یارو ميگه: کيه؟ بسیجیه ميگه: ببخشيد، منزل شهيد احمدی نژاد؟
بسیجیا رو می برن عملیات زیرآبی. می بینن که هر کاری می کنن کله هاشون روی آب می مونه. میگن این یک توطئه استکبار جهانیه. یک پروژه تحقیقاتی مفصل ترتیب می دن که دلیل مساله کشف بشه. گزارش نهایی یک جمله بوده: چیزهای سبک روی آب می مانند.
بسیجیه ميگوزه، دنبال پوکش ميگرده!
بسیجیه مجري مسابقه بيست سوالي ميشه، يارو ازش ميپرسه، جانداره؟ ميگه: نه. ميپرسه: تو جيب جا ميشه؟ بسیجیه کلي فکر ميکنه، بعد ميگه: تو جيب جا ميشه اما اگه تو جيبت بريزي، جيبت ماستي ميشه!
بسیجیه چهار تا قالب صابون ميخوره تا به مرز خودکفايي برسه!
بسیجیه رو میارن تهران اسکان میدن. یه روز با دو تا خيار در دست ميره توي يک بقالي، ميگه:حاج آقا خيارشور داري؟ بقاله ميگه: بله. بسیجیه ميگه: پس قربونت، بي زحمت اين دوتا رو هم بشور!!
تو مسجد داشتن صحنه گل ایران به آمریکا رو نشون ميدادن، بسیجیا تماشا ميکردن تکبیر میگفتن. دو سه بار که صحنه آهسته گل رو نشون ميدن، یه بسیجیه شاکي ميشه، ميگه: حالا اونقدر نشون بده تا اون دروازه بان بگيردش!
بسیجیه عينکش را دور دستش چرخوند و بعد به چشمش زد، سرش گيج رفت، افتاد.
بسیجیه رو میارن تهران واسه سرکوب بهش تشویقی مجوز داروخونه میدن. یه روز بامشاد میره داروخونه بسیجیه ميگه: داداش هزار تا ميخ داري؟! بسیجیه ميگه: نه. دوباره فردا مياد ميگه: داداش هزار تا ميخ داري؟! باز بسیجیه ميگه: نه برادر، اينجا داروخانه است، ميخ فروشي نيست! هي چند روز اين اتفاق ميفته، بسیجیه با خودش ميگه: بگذار بروم هزار تا ميخ بخرم، يک سود حسابي بکنم. فرداش دوباره بامشاد مياد ميگه: داداش هزار تا ميخ داري؟! بسیجیه ميگه: بله که داریم، 3 تا کارتون ميخ ميگذاره جلوش… بامشاد يک نگاه ميکنه ميگه::اََاَ….ه! ایول داداش توچقدر ميخ داري!
آخونده با کله پاچه ای محل چپ می افته، به بسیجیا فتوا میده که برید جلوی مغازه طرف یه پارچه نویسی بذارید که الیوم خوردن کله پاچه حرام است. بسیجیا میرن جلوی مغازه کله پاچه ای یه پرچم دزدای دریایی نصب می کنن.
يه روز يه بسیجیه می ره دستشويي مسجد. اون يكي بسیجیه كه داشته رد ميشده می پرسه برادر چرا در دستشويي رو باز گذاشتي؟ بسیجیه ميگه: ببندم که از اون زير نگاه كني؟
بسیجیا رو می برن هتل اسکان میدن. سوار اسانسور که ميشن نميدونسته چه جوري كار ميكنه. يك دفعه يك اقاي شيك سوار ميشه دكمه رو فشار ميده اسانسور شروع به حركت ميكنه بسیجیا بلند ميگه براي سلامتي اقاي راننده صلوات.
بسیجیه برف پاک كن ماشينو ميزنه هيپنوتيزم ميشه.
فرمانده بسیج رو احضار می کنن میگن شنیدیم تو دوره آموزشی ترتیب بسیجیها رو دادی..! میگه بسیج مدرسه عشق است.
یه بسیجی نخبه پیدا می کنن، بهش عكس دايناسور رو نشون ميدن. ميگن: شما به اين چي ميگين؟ بسیجیه ميگه: كي جرأت داره به اين چيزي بگه؟!
به يه بسیجیه تاكسي سمند مي دن. سه تا مسافر سوار مي كنه. اولي به مقصد مي رسه مي گه نگه دار. بسیجیه مي گه سمند داري؟ مي گه نه. مي گه پس بشين. دومي به مقصد مي رسه مي گه نگه دار. مي گه سمند داري؟ مي گه نه. مي گه پس بشين. سومي کمی فکر می کنه مي گه من سمند دارم نگه دار. بسیجیه مي گه پس بگو ترمزش كدومه؟
بسیجیه ميره مشهد ميگه يا امام رضا ازت مي خوام كه تو قرعه كشي بانك برنده بشم، يه ماشين ببرم. يه يكي دو سالي همين جور مي گذره و بسیجیه همش ميرفته حرم و دعا مي كرده ولي برنده نمي شده. يه شب امام رضا مياد تو خوابش بهش ميگه آخه عزيز دلم تو اول به بابات بگو يه حساب تو بانك برات باز كنه بعد دعا كن كه برنده بشي.
به بسیجیه ميگن اون پيامبري كه رفت تو شكم ماهي اسمش چي بود؟ ميگه: پدر ژپتو.
بسیجیه می خواسته به دختره متلک بگه بهش میگه: خوشگله نمازتو خوندی؟
بسیجیه داشته توی پایگاه فیلم پورنو نگاه می کرده. فرماندش یک دفعه وارد میشه. بسیجیه دستپاچه میشه میگه: حاج آقا! بیا ببین این صهیونیست های بی شرف دارن با این زن فلسطینی بیچاره چی کار می کنن.
بسیجی: آقاي دكتر! همهاش فكر مي كنم كه گوسفند شدم. دكتر: از كي چنين احساسي داري؟ بسیجی: از وقتي كه بره بودم.
زن بسیجیه رو سونوگرافي مي كنن…. ميگن: دختره, ميگه: آخي بپرس اسمش چيه؟
بسیجیه مي ره بقالی مي گه: آقا ساندیس دارين؟ یارو ميگه : داريم ولي گرمه. بسیجیه مي گه: عيب نداره، با نعلبكي مي خورم.
بسیجیه ميره تو مسابقات المپيك شركت كنه ازش ميپرسن به چه مقامي فكر ميكني؟ ميگه به مقام معظم رهبری.
بسیجیه می خواسته عروسی کنه. شب عروسی باباش بهش میگه: پسرم سفت ترین جای بدنتو بکن جایی که دخترا میشاشن. صبح میبینه: کله پسره تو سوراخ مستراح گیر کرده.
بسیجیه میخواسته غرق مناجات بشه، جلیقه نجات میپوشه.
بسیجیه میره توی دل طبیعت، هضم میشه.
بسیجیه جونش به لبش میرسه، تف میکنه میمیره.
بسیجیه مسجد می سازه هیچ کس نمیره نماز بخونه تابلو میزنه : نماز بدون وضو ….. شکسته …. نشسته ….. گوز آزاد.
بسیجیه دلو میزنه به دریا، غرق میشه.
به بسیجیه نخبه پیدا می کنن، بهش میگن حموم چند بخشه؟ میگه: دو بخشه، زنونه و مردونه.
بسیجیه میره عملیات، با واجبی نارنجک درست میکه، میگن این چیه؟ میگه: میخوام وقتی ترکید پشمای همه بریزه.
توی مسجد برای بسیجیا فیلم جنگی میذارن، تموم که میشه سینه خیز از مسجد خارج میشن.
از بسیجیه میپرسن چیکاره ای ! روش نمیشه بگه بسیجی ام.
یه روز یه بسیجیه می افتد توی چاه جمکران، میگه: شانس اوردم تهش سوراخ نبود.
بسیجیه میره توالت با دهن خونی میاد بیرون. میگن: چی شده؟ میگه: اه اه مسواکش خیلی بزرگ بود.
بسیجیه ریش پرفسوری میذاره. دچار بحران شخصیتی میشه.
بسیجیه دور خودش میچرخه، هرز میشه.
از بسیجیه می پرسن،بزرگترین ریسک زندگیت چیه؟ میگه: یه روز اسهال بودم، گوزیدم.
بسیجیه رو میارن تهران، می بینه همه لباس آستین کوتاه پوشیدن تعجب می کنه میگه: پس اینا چه جوری دماغاشونو پاک می کنن؟
به بسیجیه می گن: اگه یه دختری بهت راه داد چکار می کنی؟ می گه ازش سبقت می گیرم.
بسیجیه تلویزیون میخره بعد کنترلشو. پس میاره ماشین به صاحب مغازه میگه بیا داداش این ماشین حساب توش بود ما حرومی بهمون نمیاد.
بسیجیه رو میارن تهران توی هتل اسکان میدن اتفاقا با یه خارجیه هم اتاق میشه. یه روز میبینن گرفته خارجیه رو حسابی زده. ازش میپرسن قضیه چیه چرا این بدبخت رو زدی؟ بسیجیه میگه اینجا یک چشمه آبی بود (دستشوئی فرنگی ) که من هر روز ازش آب میخوردم. این حرومزاده امروز اومده توش ریده.
بسیجیه به دوست دخترش میگه شب بیا خونه ما هیشکی خونه نیست. طرف شب میره هر چی زنگ میزنه هیشکی درو باز نمیکنه !
بسیجیه با خوشحالی به دوستش میگه بالاخره این پازل رو بعد از 2 سال حل کردم . دوستش میگه: 2سال زیاد نیست؟ میگه: نه بابا رو جعبه اش نوشته برای 7 تا 10 سال.
بسیجیه داشته به قصد کشت، خودش رو میزده! بهش میگن: چی شده؟ میگه: من بی غیرت، الان فهمیدم از کجای ننهام در اومدم.
بسیجیه رو در پایگاه نوشته بوده wc . میگن این چیه نوشتی میگه: مخفف welcome .
یه روز تو جشن عروسی یه بسیجیه یه نفر مدل هلیکوپتری مى رقصه. بسیجیه رو جو میگیره آر پی جی میزنه.
بسیجیه یه دوچرخه می خره سوار میشه میاد خونه. بچه ی بسیجیه از دور باباشو میبینه بعد میره به مامانش میگه: مامان مامان یه چیز رفته تو کون بابا هر چقدر هم که دست و پا میزنه در نمیاد.
بسیجیا رو با هواپیما میارن تهران، تو فرودگاه فرمانده شون میگه: اگه میدونستیم اینقدر راه نزدیکه با اتوبوس می اومدیم.
یه سبز از بسیجیه میپرسه: آقا ببخشید… خیلی خیلی عذر میخوام..شرمنده.. روم به دیوار.. اسمتون چیه؟! بسیجیه شاکی میشه، میگه: این جور که تو پرسیدی، اسمم گُهه!
بسیجیه نخبه بوده میذارنش کلاس زبان. یه روز بعد از کلاس میره ساندویچی میبینه نوشته هات داگ. میگه بزار یه سگ داغ بخورم. خلاصه طرف براش میاره. میگه اوه اوه ببین از سگه کجاش به ما رسید.
بسیجیه باباش می میره دوستاش میان بهش تسلیت میگن. بسیجیه احساساتی میشه میگه ایشاالله ختم باباتون جبران کنم!
بسیجیه رو میارن سرکوب. پاداش بهش دوزاری سیاه میدن، میره تلفن عمومی گوشی رو برمیداره، میگه: الو آفریقا؟!
یه بسیجیه نخبه رفته بود ته چاه جمکران فکر میکرد. یه یارو اومد گفت: چرا حالا ته چاه فکر می کنی؟ بسیجیه گفت: میخوام عمیق فکر کنم.
يه روز يه بسیجیه از نوکری برای کیک و ساندیس خسته میشه. به شكمش ميگه :چقدر من كار كنم تو بخوري .شكمش جواب ميده ميخواي من كار كنم تو بخوري؟
بسیجیه رو برق ميگيره فيوز ميپره. فيوز رو ميزنن بسیجیه ميپره!
بسیجیه میره دزدی تفنگش رو میزاره پشت گردنه طرف میگه تکون بخوری با لگد میزنم در كونت!
بسیجیه از دوستش میپرسه چرا مشکی پوشیدی ؟ میگه آخه بابام مرده , دوستش دوباره میپرسه پس چرا اینقدر لباسهایت پاره پوره شده ؟ میگه آخه خدابیامرز نمیزاشت خاکش کنیم.
بسیجیه پارچه سبز به سرش میبنده، ازش میپرسن چرا، میگه میخوام خود زنی کنم.
به بسیجیه میگن زنتو دیدیم تو یک پیکان با ۵ تا سیبیل کلفت تو سر بالایی خیابون بغلی،میگه جدی میگی؟ این پیکان جدیدا عجب موتوری داره.
بسیجیه زن ايدزي ميگيره بهش مي گن چرا زن ايدزي گرفتي . مي گه مي خوام از اهالي محل انتقام بگيرم.
بسیجیه ميره آزمايشگاه داد ميزنه ميگه چرا جواب خون شهدا رو نميدين؟
بسیجیه عروسی میکنه شب عروسی داداشش میشینه پشت در اتاق عروس میگن چرا اینجایی؟ میگه: بابام خودش گفت بعد از داداشت نوبت توئه.
بسیجیه میره خونه میبینه یکی پیش زنشه میگه تو کی هستی میگه من خلبانم اینجا سقوط کردم . بسیجیه میگه ریدم تو این سپاه ، دیروز هم دو تا غواص تو وان حموم بودند.
به بسیجیه میگن جمله “دلم هواتو کرده” را به انگلیسی ترجمه کن ، میگه: My Heart Fucked your Air
یک بسیجی که شنا بلد نبود می اوفته تو آب ولی یه بسجی دیگه که همراش بود نجاتش می ده. عصری فرمانده بسیجی دومی رو احضار می کنه و بهش می گه برای کار قهرمانانه ای که کردی ما می خواستیم بهت یک سال ساندیس مجانی بدیم ولی متأ سفانه برادری که صبحی نجاتش دادی به دلیلی که هنوز برامون مشخص نشده، با کمربند خودکشی کرد. بسیجی با لبخندی ملیحی گفت نه سردار خودکشی نکرده! از آب که گرفتمش حسابی خیس بود با کمربند آویزونش کردم خشک شه.
به بسیجیه می گن اون کدوم حیوونه که پاچه می گیره؟می گه بابام واسه صبحونه!
فیروزآبادی سرما خورده بوده، صداش گرفته بوده، میره بیت رهبری زنگ میزنه. خجسته خانوم از پشت آیفون میگه کیه. فیروزآبادی با صدای خیلی آهسته ای میگه: آقا تشریف دارن…؟ خجسته میگه: نه، کسی نبیندت، بیا بالا …
تبلیغات بانک بسیجیان: هر جا سخن از ساندیس است نام بسیج است که می درخشد!
بسیجیه با بسیجیه ازدواج می کنه..بچشون ساندیس می شه.
از بسیجیه می پرسن آرزوت چیه؟میگه دکتر بشم از اتاق عمل بیام بیرون بگم: متاسفم…
بسیجیه داشته با يه گوسفند فوتبال بازي مي کرده، بهش مي گن چرا با گوسفند بازي مي کني؟ ميگه همچين گوسفند هم نيست! دو-هيچ جلوئه…
خامنه ي ادعاي پيامبري کرد.ازش پرسيدن معجزه ات چيه؟ جواب داد: با یه ساندیس میتونم بسیجی خودجوش زنده کنم …
به گزارش خبرگزاری ساندیس نیوز ، در این انفجار که در یکی از پایگاه های بسیجی محموله ساندیس در آن قرار داشته منفجر می شه و تعدادی بسیجی کشته و زخمی میشوند..گفته میشود این محموله ساندیس قرار بود به بسیجیان داده شود!هنوزعلت انفجار وتعداد تلافات آن مشخص نشده و حادثه در دست بررسی می باشد.
بسیجیه رو وادار می کنن به نماز خوندن،بعد از نماز می بینن داره دعا می کنه، میرن گوش می دن ، می بینن می گه خدایا،اینا منو وادار کردن نماز بخونم،تو خودت قبول نکن.
به بسیجیه می گن: اگه رییس جمهور بشی اولین کاری که می کنی چیه؟ میگه اول از همه دست خودم رو تو شرکت ساندیس سازی بند می کنم
بسیجیه رو تشویقی میفرستن حج. میره مکه برعکس همه طواف میکنه. بهش میگن چرا برعکس طواف میکنی؟ میگه شما از اون ور دنبالش کنین، من از این ور میگیرمش.
دو تا بسیجی داشتن تو خیابون گشت می زدن، اولی به دومی می گه: اگه چراغ قوه رو به طرف آسمون بگیرم، از نورش می ری بالا؟ دومی می گه: فکر کردی من دیوونم که برم بالا، تو چراغ قوه رو خامو ش کنی، بیفتم پایین و بمیرم.
بسیجیه میخواسته هواپیما دزدی کنه. میره به خلبانه میگه برو نیویورک. یارو میگه نمیرم. بسیجیه میگه خب برو لندن. یارو میگه نمیرم. بسیجیه میگه پس برو اسرائیل. یارو میگه نمیرم. بسیجیه میگه: خوب بابا حد اقل بده یه بوق بزنیم.
شعر : بسیج یعنی ... ؟!
بسیج یعنی روی حمام را ندیدن / بسیج یعنی سر از مردم بریدن
بسیج یعنی که جوراب را نشُستن / چپیه چرک و خاکی سر بستن
بسیج یعنی شپش بر ریش داشتن / شعور اُشتران و میش داشتن
بسیج یعنی تجاوز، چوب و آلت / همانا بوسه بر تخم ولایت
بسیج یعنی سگ سید علی خان / دُمی جنباندن بهره لقمه ای نان
بسیج یعنی خیانت بر همه خلق / بسیج یعنی تجاوز بهتر از جلق
بسیج یعنی عبادت بهره پاداش / بسیج یعنی مغز سایزِ یک عدد ماش
بسیج یعنی ابوالفضل جای کورش / بسیج یعنی همه اعدام و پاپوش
بسیج یعنی سگ اعراب بودن / بسیج یعنی ننه خراب بودن
بسیج یعنی همه رای ها ربودن / شعار مرگ بر خلقت سرودن
بسیج یعنی عرق، بوی تهوع / به خود شاشیدن از هر تجمع
بسیج یعنی همه هار بودن / به آستین خودت مار بودن
بسیج یعنی که ما تحتت دریدن / که فردا در سوراخ موشی خزیدن
که فردا گر همه سبزان بجوشند / زمین را از بسیجی ها بشویند
شرکت های کامپیوتری چگونه نام گذاری شده اند !
Apple
میوه مورد علاقه استیو جابز مؤسس و بنیانگذار شركت اپل، سیب بود و بنابراین اسم شركتش را نیز اپل (به معنی سیب ) گذاشت.
Adobe
اسم رودخانه ای كه از پشت منزل مؤسس آن، جان وارناك، عبور میكند.
گوگل در ریاضی نام عدد بزرگی است كه تشكیل شده است از عدد یك با صد تا صفر جلوی آن. مؤسسین سایت و موتور جستجوی گوگل به شوخی ادعا میكنند كه این موتور جستجو میتواند این تعداد اطلاعات (یعنی یك گوگل اطلاعات ) را مورد پردازش قرار دهد.
Cisco
مخفف شده كلمه سان فرانسیسكو است كه یكی از بزرگترین شهرهای امریكا است.
HP
این شركت معظم توسط دو نفر بنام های بیل هیولت و دیو پاكارد تأسیس شد. این دو نفر برای اینكه شركت هیولد پاكارد یا پاكارد هیولت نامیده شود مجبور به استفاده از روش قدیمی شیر یا خط شدند و نتیجه هیولد پاكارد از آب در آمد
Hotmail
این سایت یكی از سرویس دهندگان پست الكترونیكی به وسیله صفحات وب است. هنگامی كه مدیر پروژه برنامه می خواست نامی برای این سایت انتخاب كند علاقهمند بود تا نام انتخاب شده اولاً مانند سایر سرویس دهندگان پست الكترونیك به کلمه mail ختم شده و دوماً برروی وبی بودن آن نیز تأكید شود Html بنابراین این نام را انتخاب كرد.
Microsoft
MICROcomputer SOFTwaree
نام شركت ابتدا به صورت بالا نوشته میشد ولی به مرور زمان به صورت فعلی در آمد.که مخفف است. دلیل نامگذاری شركت به این اسم نیز آن است كه بیل گیتس مؤسس شركت آن را با هدف نوشتن و توسعه نرم افزارهای میكروكامپیوتر ها تأسیس كرد
Intel
INTergrated Electronicss
از آنجایی كه این شركت از بدو تأسیس با تأكید روی ساخت مدارات مجتمع ایجاد شد نام آن را یا به طور مختصر INTEL نهادند.
Oracle
مؤسس شركت اوراكل یعنی لری الیسون و باب اوتس قبل از تأسیس شركت روی پروژهای برای CIAA كار میكردند . این پروژه كه اوراكل نام داشت بنا بود تا با داشتن مقادیر زیادی اطلاعات بتواند جواب تمام سؤالهای پرسیده شده توسط اپراتور را با مراجعه به مخزن اطلاعات بدهد. اوراكل در اساطیر یونانی الهه الهام است. این دو نفر پس از پایان این پروژه شركتی تأسیس كرده و آن را به همین اسم نامگذاری كردند.
Motorola
شركت موتورولا با هدف درست كردن بی سیم و رادیوی اتومبیل كار خود را آغاز كرد. از آنجاییكه مشهورترین سازنده بی سیم و رادیو های اتومبیل در آن زمان شركت victoria بود مؤسس این شركت یعنی آقای پال كالوین نیز اسم شركتش را موتورولا گذاشت تا علاوه بر داشتن مشابهت اسمی كلمه موتور نیز به نوعی در اسم شركتش وجود داشته باشد.
Sony
از كلمه لاتین Sonus به معنای صدا مشتق شده است.
Red Hat
مؤسس شركت آقای مارك اوینگ در دوران جوانی از پدربزرگش كلاهی با نوارهای قرمز و سفید دریافت كرده بود ولی در دوران دانشگاه آن را گم كرد . زمانی كه اولین نسخة این سیستم عامل آماده شد مارك اوینگ آن را همراه با راهنمای كاربری نرم افزار در اختیار دوستان و هم دانشگاهیش قرار دارد. اولین جمله این راهنمای كاربری، درخواست برای تحویل كلاه قرمز گم شده بود
Xerox
كلمه Xer در زبان یونانی به معنای خشك است و این برای تكنولوژی كپی كردن خشك در زمانی كه اكترا كپی كردن به روشهای فتوشیمیایی انجام میگرفت فوق العاده حائز اهمیت بود
SUN
Standford Univercity Network
این شركت معظم توسط چهار تن از فارغ التحصیلان دانشگاه استانفورد تأسیس شد. ومخفف عبارت بالا میباشد.
Yahoo
این كلمه برای اولین بار در كتاب سفرهای گالیور مورد استفاده قرار گرفته و به معنی شخصی است كه دارای ظاهر و رفتاری زننده است . مؤسسین سایت جری یانگ و دیوید فیلو نام سایتشان را Yahoo گذاشتند چون فكر می كردند خودشان هم این طوری هستند.
راهنماي کمک هاي اوليه در برخوردهاي خياباني
2- اگر بعد از باز کردن راه هوايي، باز هم نفس نکشيد، شخص به تنفس مصنوعي دهان به دهان احتياج دارد. فرياد بزنيد و از اطرفيان بخواهيد کسي که کمک اوليه مي داند جلو بيايد و کمک کند.
3- خونريزي: فرد خونريزي کننده را روي زمين بخوابانيد. با يک پارچه تميز روي محل خونريزي فشار دهيد. اگر مکان خونريزي از گردن فرد يا اطراف دهان فرد است، مطمئن شويد فشار روي محل خونريزي تنفس فرد را مختل نمي کند. مهمتر از هر چيز تنفس زخمي است. براي جلوگيري از خونريزي طوري گردن فرد را فشار ندهيد که باعث خفگي اش شويد.
4- اگر فرد هوشياري کامل ندارد، يا روي زمين دراز کشيده، آب به دهان فرد نريزيد. آب در دهان فرد ناهوشيار باعث خفگي مي شود. همچنين سعي کنيد مجروح را به پهلو بخوابانيد. به اين صورت ترشحات و مايعات دهان وي به مجراي هوايي راه پيدا نمي کند.
5- ضربه به سر، (خصوصاً به همراه خونريزي از گوش) باعث کاهش هوشياري مي شود. فرد جهت را تشخيص نمي دهد و هر لحظه احتمال سقوط يا گم شدن در جريان اتفاقات دارد. به اين فرد کمک کنيد که از صحنه درگيري خارج شود. و تا مطمئن نشديد جاي امني نشسته است او را رها نکنيد.
6- حين حمل افراد مجروح، (خصوصاً افرادي که به کمر آنها آسيب خورده) نبايد به کمر فرد مجروح فشار وارد شود. بهترين راه حمل مجروح گذاشتن وي روي پتو يا يک پارچه بزرگ مثل چادر خانمها و حمل او با گرفتن گوشه هاي پارچه است. احتمالاً پيدا کردن برانکارد يا پتو در جريان کارزار سخت است، پس در صورت امکان فرد را بغل کنيد. ولي حمل مجروح در حالي که دست و پاي فرد از دو طرف توسط مردم کشيده مي شود مي تواند صدمات شديد به نخاع فرد وارد کند.
7- اگر افراد مسلط به کمک اوليه و کساني براي حمل مجروح بر بالين مجروح رسيدند، اطراف بيمار را خلوت کنيد. کمک کنيد که راه حمل کنندگان به سمت مکانهاي امن باز شود.
8- پليس ضد شورش مسلح به گاز اشک آور، اسپري فلفل و تانکرهاي آب جوش و مايعات اسيدي است. مايعات تخصصي مختلفي براي مقابله با هر کدام وجود دارد که متاسفانه در اين شرايط نمي توان به آنها دسترسي پيدا کرد. اما در اکثر موارد شستشوي عضو آسيب ديده، خصوصاً چشم ها با آب فراوان کمک مي کند. در مورد خاص اسپري فلفل بخاطر حلال چربي در آن، به سادگي با آب شسته نمي شود. شستشو با شير پرچرب کمک کننده است.
9- کمک بخواهيد. در حالي که سعي مي کنيد مجروح را به بيمارستان برسانيد فرياد بزنيد "پزشک". احتمال اينکه کسي که کمکهاي اوليه مي داند در نزديک شما باشد زياد است.
اگر کمک اوليه مي دانيد، خودتان به همراه دوستانتان گروههاي کوچک امداد تشکيل دهيد و مردم را ياري دهيد. يک گروه کوچک امداد متشکل از يک پرستار مجهز به وسايل کمکهاي اوليه، چند جوان قوي براي حمل مجروحين به نواحي امن که پرستارها ايستاده اند و چند وسيله نقليه (حتي موتور سوار) براي حمل مجروحين به بيمارستان هاي امن مي تواند جان ده ها نفر را به سادگي نجات دهند. امروز روزي است که با نجات هموطنانتان مي توانيد تا آخر عمر به شجاعت خود بباليد.
آموزش مقابله با ماشین های آب پاش نیروی انتظامی
ماشین آبپاشی که اخیرا توسط رژیم ایران و بطور فوری خریداری شده است، ساخت کشور چین و بسیار شبیه به مدل DES- 516B است:
این ماشین دارای مخزن آب اصلی با گنجایش 6 تا 8 هزار لیتر است که در حالت بارگیری کامل، وزن این ماشین را به 23 تن میرساند. علاوه بر مخزن فوق، ماشین دارای سه مخزن جانبی، هر یک به حجم 100 لیتر، برای کف آتشنشان، گاز اشکآور، و رنگ است. استفاده از رنگ در آب شلیک شده ممکن است برای ایجاد وحشت یا علامتگذاری تظاهرکنندگان انجام شود. دو عدد آبپاش موجود بر بالای ماشین، می توانند جریان آب را بصورت پیوسته یا پالسی تا مسافت 70 متر وبا سرعت حداکثر 90 کیلومتر در ساعت پرتاب کنند. ماشین های آبپاش کمتر مرگ آور هستند؛ اما شواهدی نشان می دهد که ضربه آب با این سرعت می تواند سبب شکستگی استخوان یا صدمات جدی داخلی شود. در هر دو حالت فرد می تواند خود را از جلوی ضربه کنار بکشد، اما باید مورد معاینه قرار گیرد، زیرا مثلا پارگی طحال که می تواند در این مورد اتفاق بیفتد، چنانچه به حال خود رها گردد، سبب مرگ می شود. کابین آبپاش چینی گنجایش 3 نفر را داراست. خدمه ماشین معمولا از درون آن و با دسته فرمان (جوی استیک) آبپاشها را کنترل می کنند. شیشه ها دارای توری فلزی است تا در برابر پرتاب سنگ مقاوم باشند.
اما چگونه این ماشین های آبپاش پلیس را از کار بیندازیم؟
من به این موضوع خیلی فکر کردم. اولا باید بدانیم که این کار شدنی است. شکل زير ماشین آبپاشی را نشان می دهد که خدمه آن بیرون پریده اند و در حال فرار از ماشین هستند. جزییات بیشتری از این عکس در اختیار ندارم.
روش ساخت گلوله تخم مرغ رنگي (کوکتل مولوتف سبز) در خانه:
ابزارهاي مورد نیاز:
- تخممرغ (البته تخم اردک يا غاز به دليل محکم تر بودن جداره آن و احتمال شکستگي کمترش در حين حمل و نقل توصيه مي شود)،
- رنگ (ترجيحا رنگ روغني که به راحتي با آب پاک نشود)،
- چسب چوب برای چسبندگی بیشتر (نسبت ۱ به ۳ یا ۱ به ۴)،
- میخ بزرگ یا درفش یا تیر دارت یا ...،
- سرنگ یا قیف کوچک،
- چسب نواری.
دستور ساخت:
1- يک سوراخ کوچک روي تخم مرغ (يا تخم اردک يا غاز) درست کنید. زرده و سفيده تخم مرغ را خارج کنید برای آشپزی!
2- با سرنگ، رنگ روغن را درون تخم بریزید (پُرش نکنید).
3- حالا يک مقدار چسب چوب اضافه کنید (نسبت چسب چوب به رنگ: ۱ به ۳ یا ۱ به ۴)
روش هاي اقدام غير خشونت آميز «جين شارپ»
- روش هاي اعتراض و استدلال غير خشونت آميز
۱‐ سخنراني هاي عمومي
۲‐ نامه هاي اعلام مخالفت يا اعلام حمايت
۳‐ بيانيه هاي سازمانها و موسسات
۴‐ بيانيه هاي امضا شده گروهي
۵‐ اعلاميه هاي كيفرخواست (دادخواست)
۶‐ تهيه طومارهاي امضا شده گروهي و همگاني
ايجاد ارتباط با مخاطبين گسترده تر
۷‐ استفاده از شعارها، کاريکاتورها و نمادها
۸‐ پرچم ها، پوسترها و ارتباطات بصري
۹‐ جزوه ها، رساله هاي چاپي و كتاب ها
۱۰ ‐ روزنامه ها و مجله ها
۱۱ ‐ نوارهاي صوتي، سي دي، بلوتوث، راديو و تلويزيون
۱۲ ‐ زمين نويسي، ديوار نويسي و اسکناس نويسي
اقدامات گروهي
۱۳ ‐ اعزام هيات هاي نمايندگي
۱۴ ‐ اعطاي جايزه هاي تحقير آميز
۱۵ ‐ انجام لابي هاي گروهي (هر تلاشي از طرف گروه هاي مستقل يا افراد براي تاثيرگذاري بر تصميمات دولتي)
۱۶ ‐ تشويق کارگران و کارمندان به اعتصاب و دست کشيدن از کار
۱۷ ‐ انجام انتخابات غيرواقعي و ظاهري سخره آميز
اقدامات گروهي نمادين
۱۸ ‐ استفاده از پرچم ها و رنگ هاي نمادين
۱۹ ‐ پوشش هاي نمادين
۲۰ ‐ اجراي نماز و دعا
۲۱ ‐ حمل اشياء نمادين
۲۲ ‐ در آوردن لباس و لخت شدن به نشانه اعتراض
۲۳ ‐ تخريب اموال شخصي [و نه عمومي]
۲۴ ‐ استفاده از نورهاي نمادين
۲۵ ‐ نمايش تصاوير افراد و شخصيت ها
۲۶ ‐ استفاده از شکلک هاي نقاشي شده [افراد و شخصيت ها] به نشانه اعتراض
شوک کشته شدن ندا جلوي دوربين نه تنها مردم جهان را تکان داد، که نويسندگان، هنرمندان و شاعران را نيز تحت تأثير قرار داد. در پاريس شنبه، ۲۵ ژوئن مراسم اعلام پشتيباني از جنبش اعتراضي ايرانيان با يادي از ندا همراه شد. در آغاز اين مراسم يک شوک تصويري بهوجود آمد، نزديک به پانصد نفر از حاضران ايراني و فرانسوي در ميدان حقوق بشر پاريس روبروي برج ايفل با قراردادن عکسهاي ندا روي صورتهاي خود اين شعار را تجلي دادند که روي پلاکارد بزرگي نوشته شده بود: «ما همه يک نداييم». ابتکار اين رويداد از «رضا دقتي»، خبرنگار و عکاس سرشناس ايراني بود که عقيده دارد داستان ندا داستان يک ملت است، داستان يک ملت که با سينهي باز زير گلولهباران قرار گرفته است. وي در پاسخ به اين سوال كه چرا به جاي عكس خونآلود يا ديگر عكس هاي ندا اين عكس خاص را از او انتخاب كرده است، مي گويد: "به اين خاطر كه حالت اين عكس به خوبي رابطه عاشقانه بين ندا و كسي كه عكس را گرفته، نشان مي دهد." كاملا آشكار است كه ندا مي دانسته عكاس عاشق اوست و خودش هم عاشقانه دارد به دوربين نگاه مي كند. توي اين صورتك ها انگار نگاه عاشقانه ندا به همه مخاطبان منتقل مي شود.
۲۷ ‐ استفاده از علامت ها و نامهاي جديد
۲۸ ‐ ايجاد صداهاي نمادين
۲۹ ‐ اعلام نيازها و درخواستهاي عمومي نمادين
۳۰ ‐ انجام ادا و اطوار گستاخانه (براي جلب توجه افراد)
اعمال فشار بر روي افراد
۳۱ ‐ بازخواست از شخصيت ها و ماموران
۳۲ ‐ تمسخر و اهانت به شخصيتها
۳۳ ‐ ملاقات و مذاکره با مسوولان
۳۴ ‐ تعقيب و مراقبت مسوولان
اجراي تئاتر و موسيقي
۳۵ ‐ استفاده از ميان پرده هاي طنز و تمسخر آميز
۳۶ ‐ اجراي تئاتر و موسيقي
۳۷ ‐ آواز خواني (سرود خواني)
راهپيمايي و تظاهرات مردمي
۳۸ ‐ انجام تظاهرات همگاني
۳۹ ‐ رژه هاي منظم مردمي
۴۰ ‐ راهپيمايي و تظاهرات مذهبي
۴۱ ‐ انجام سفرهاي زيارتي
۴۲ ‐ تظاهرات خودرويي (حرکت جمعي وسايل نقليه در خيابان ها)
تشييع جنازه
۴۳ ‐ انجام مراسم سوگواري سياسي
۴۴ ‐ تشييع جنازه هاي غير واقعي و ظاهري
۴۵ ‐ تشييع جنازه هاي همراه با تظاهرات
۴۶ ‐ تجمع و تظاهرات در محل هاي خاکسپاري افراد و شخصيت ها
اجتماعات عمومي
۴۷ ‐ اجتماعات اعتراضي يا حمايتي
۴۸ ‐ تظاهرات اعتراضي
۴۹ ‐ استفاده از تظاهرات غيرمستقيم با استفاده از رنگ ها، نمادها و اشکال متنوع
۵۰ ‐ آموزش هاي درون گروهي [به منظور افزايش آگاهي هاي سياسي و اجتماعي]
خودداري و انکار
۵۱ ‐ دست کشيدن و خودداري از کار
۵۲ ‐ سکوت
۵۳ ‐ انکار و نفي شخصيتهاي شناخته شده
۵۴ ‐ کنار گذاشتن افراد و شخصيت ها [ي سياسي و اجتماعي]
- روش هاي عدم همكاري اجتماعي
۵۵ ‐ تحريم اجتماعي عمومي
۵۶ ‐ تحريم اجتماعي گزينشي
57 Lysistratic nonaction ‐
۵۸ ‐ طرد و تکفير شخصيتها
۵۹ ‐ تحريم
عدم همكاري با روندهاي اجتماعي، رسوم و نهادها
۶۰ ‐ تعليق فعاليتهاي اجتماعي و ورزشي
۶۱ ‐ تحريم امور اجتماعي
۶۲ ‐ اعتصاب هاي دانشجويي
۶۳ ‐ نافرماني اجتماعي
۶۴ ‐ كناره گيري از موسسات اجتماعي
كناره گيري از نظام اجتماعي
۶۵ ‐ در خانه ماندن
۶۶ ‐ عدم همكاري شخصي بطور کلي
۶۷ ‐ گريز از کار كارگران
۶۸ ‐ تحصن
۶۹ ‐ مخفي شدن دسته جعمي
۷۰ ‐ مهاجرت اعتراضي (هجرت)
- روش هاي عدم همكاري اقتصادي
اقدام از سوي مصرف كنندگان
۷۱ ‐ تحريم از سوي مصرف كنندگان
۷۲ ‐ عدم مصرف كالاهاي تحريم شده
۷۳ ‐ سياست رياضت (اقتصادي)
۷۴ ‐ خودداري از اجاره دادن (مکان ها، تجهيزات، ابزارآلات، وسايل و...)
۷۵ ‐ خودداري از اجاره کردن (مکان ها، تجهيزات، ابزارآلات و وسايل دولتي)
۷۶ ‐ تحريم ملي مصرف كنندگان (کالا، خدمت،...)
۷۷ ‐ تحريم بين المللي مصرف كنندگان
اقدام از سوي كارگران و توليد كنندگان
۷۸ ‐ تحريم از سوي كارگران
۷۹ ‐ تحريم از سوي توليد كنندگان
اقدام از سوي واسطه ها
۸۰ ‐ تحريم از سوي تدارک کنندگان کالاها و کارپردازان
اقدام از سوي مالكين و مديران
۸۱ ‐ تحريم از سوي تجار و بازرگانان
۸۲ ‐ خودداري از تحويل يا فروش کالاها
۸۳ ‐ تعطيل کارخانجات از سوي کارفرمايان
۸۴ ‐ خودداري از کمک هاي صنعتي
85‐ اعتصاب سراسري از سوي تجار
اقدام از سوي صاحبان منابع مالي
۸۶ ‐ بيرون کشيدن سپرده هاي بانكي
۸۷ ‐ خودداري از پرداخت هزينه ها، دستمزدها، بدهي ها و ماليات ها
۸۸ ‐ امتناع از بازپرداخت وام يا بهره آن
۸۹ ‐ قطع وامها و اعتبارات مالي
۹۰ ‐ خودداري از خرج درآمدها
۹۱ ‐ امتناع از دريافت پول ها و کمک هاي دولتي
اقدام از سوي دولتها
۹۲ ‐ تحريم داخلي
۹۳ ‐ تهيه فهرست سياه بازرگانان
۹۴ ‐ تحريم فروشندگان بين المللي
۹۵ ‐ تحريم خريداران بين المللي
۹۶ ‐ تحريم تجارت بين المللي
- روش هاي عدم همكاري اقتصادي
اعتصاب هاي نمادين
۹۷ ‐ اعتصاب کوتاه مدت اعتراضي
۹۸ ‐ اعتصاب يکباره (برق آسا و بدون اطلاع قبلي)
اعتصاب هاي كشاورزي
۹۹ ‐ اعتصاب کشاورزان
۱۰۰ ‐ اعتصاب كارگران مزرعه
اعتصاب از سوي گروه هاي خاص
۱۰۱ ‐ خودداري از انجام کارهاي طاقت فرسا (تحت فشار)
۱۰۲ ‐ اعتصاب زندانيان
۱۰۳ ‐ اعتصاب پيشه وران
۱۰۴ ‐ اعتصاب کارشناسان و متخصصين
اعتصاب هاي صنعتي عمومي
۱۰۵ ‐ اعتصاب تشكيلاتي (سازمان يافته)
۱۰۶ ‐ اعتصاب صنعتي
۱۰۷ ‐ اعتصاب براي ابراز همدردي با ساير گروه هاي اعتصاب کننده
اعتصاب هاي محدود
۱۰۸ ‐ اعتصاب همراه با اعلام هدف ها و خواسته هاي خاص
۱۰۹ ‐ اعتصاب همه گير و گسترده
۱۱۰ ‐ اعتصاب كُندكاري
۱۱۱ ‐ اعتصاب خواهان اعمال قانون کار (کارگري يا کارمندي)
۱۱۲ ‐ تظاهر به بيماري
۱۱۳ ‐ اعتصاب همراه با طريق استعفا
۱۱۴ ‐ اعتصاب محدود (در برابر اعتصاب نامحدود)
۱۱۵ ‐ اعتصاب گزينشي
اعتصاب هاي چند صنعتي (چند بعدي)
۱۱۶ ‐ اعتصاب عمومي و سراسري سازمان يافته
۱۱۷ ‐ اعتصاب کلي (غيرسازماني يافته)
ترکيب اعتصاب ها و تعطيلي هاي اقتصادي
۱۱۸ ‐ اعتصاب عمومي سراسري (هارتال)
۱۱۹ ‐ تعطيل کردن موقت فعاليت هاي اقتصادي
- شيوه هاي عدم همكاري سياسي
۱۲۰ ‐ خودداري يا باز پس گيري بيعت سياسي (با رهبران سياسي جامعه)
۱۲۱ ‐ خودداري از اعلام حمايت عمومي (از دستورات و مشروعيت حکومت)
۱۲۲ ‐ انتشار متون چاپي و انجام سخنراني هاي مبتني بر تشويق مقاومت (مردم در برابر حکومت)
عدم همكاري شهروندان حکومت
۱۲۳ ‐ تحريم عناصر و بدنه هاي قانون گذاري
۱۲۴ ‐ تحريم انتخابات
۱۲۵ ‐ تحريم مسووليت ها و مشاغل دولتي
۱۲۶ ‐ تحريم اداره ها، موسسه ها و ساير عناصر دولتي
۱۲۷ ‐ خروج از مدرسه هاي آموزشي دولتي
۱۲۸ ‐ تحريم سازمان هاي تحت پوشش و حمايت دولت
۱۲۹ ‐ خودداري از کمک به ماموران و کارگزاران اجرايي [دولت]
۱۳۰ ‐ جابجايي علائم و مکان نماهاي شخصي
۱۳۱ ‐ خودداري از قبول (و همکاري با) ماموران انتصابي [دولت]
۱۳۲ ‐ خودداري از انحلال سازمانها و موسسه هاي موجود
گزينه هاي نوع اطاعت شهروندان
۱۳۳ ‐ ابراز عدم تمايل (بي ميلي) و پذيرش كُند (با تاخير)
۱۳۴ ‐ نافرماني در زمان نبود نظارت مستقيم
۱۳۵ ‐ نافرماني همگاني
۱۳۶ ‐ نافرماني پنهان (غير آشکار)
۱۳۷ ‐ خودداري از شرکت در يک تجمع يا اجلاس به منظور انشقاق
۱۳۸ ‐ تحصن
۱۳۹ ‐ عدم همكاري به هنگام خدمت اجباري (تحت فشار) و تبعيد
۱۴۰ ‐ مخفي شدن، فرار كردن و استفاده از هويت هاي جعلي
۱۴۱ ‐ نافرماني مدني در برابر قوانين «غير مشروع»
اقدام از سوي كارمندان دولت
۱۴۲ ‐ خودداري گزينشي در مورد کمک به تحقق هدف هاي دولتي
۱۴۳ ‐ مسدود كردن خطوط فرماندهي و انتقال اطلاعات
۱۴۴ ‐ به تعويق انداختن و ايجاد مانع در کارها
۱۴۵ ‐ عدم همكاري هاي اداري و اجرايي عمومي
۱۴۶ ‐ عدم همکاري قضايي
۱۴۷ ‐ عدم كارايي آگاهانه و نيز عدم همكاري با عناصر و کارگزاران اجرايي
۱۴۸ ‐ تمرد و شورش
اقدامات دولت در سطح داخلي
۱۴۹ ‐ طفره رفتن و تاخيرهاي شبه قانوني
۱۵۰ ‐ عدم همكاري با واحدهاي متشكل دولتي
اقدامات دولت در سطح بين المللي
۱۵۱ ‐ انجام تغييرات در کادر ديپلماتيك و ساير نمايندگي ها [ي سياسي و اقتصادي]
۱۵۲ ‐ تاخير انداختن و لغو اقدامات و رخدادهاي ديپلماتيک
۱۵۳ ‐ خودداري از شناسايي ديپلماتيک [کشورها، نهادها و ...]
۱۵۴ ‐ قطع روابط ديپلماتيک
۱۵۵ ‐ لغو عضويت در سازمان هاي بين المللي
۱۵۶ ‐ خودداري از عضويت در نهادهاي بين المللي
۱۵۷ ‐ اخراج [يک عضو] از سازمان هاي بين المللي
- روش هاي تهاجم غيرخشونت آميز
۱۵۸ ‐ سخن گفتن و ابراز نظر شخصي و بي پرده و صريح در برابر ديگران
۱۵۹ ‐ روزه گرفتن
الف) روزه فشار اخلاقي (روزه سياسي)
ب) اعتصاب غذا
ج) روزه مقاومت منفي (ساتياگراها)
۱۶۰ ‐ محکمه نمايشي
۱۶۱ ‐ تحمل مصيبت و آزاد غيرخشونت آميز (نظير خود را به زنجير کشيدن، چسب بر دهان زدن، دوختن دهان و ...)
تهاجم فيزيكي
۱۶۲ ‐ تحصن نشسته (بست نشستن)
۱۶۳ ‐ تحصن ايستاده
۱۶۴ ‐ ابراز اعتراض سواره (با استفاده از اتوموبيل، دوچرخه، اسب و ...)
۱۶۵ ‐ هجوم آوردن به سوي افراد و شخصيت ها
۱۶۶ ‐ خرد کردن اعصاب (با روش هاي گوناگون)
۱۶۷ ‐ اجراي دعا و نيايش براي تحقق اهداف
۱۶۸ ‐ حملات غير خشونت آميز
۱۶۹ ‐ پرتاب هاي غير خشونت آميز (نظير تخم مرغ، گوجه فرنگي و ...)
۱۷۰ ‐ تهاجم و پيشروي فيزيکي غير خشونت آميز
۱۷۱ ‐ توليد صداهاي غير خشونت آميز (همچون سوت، هو کردن و ...)
۱۷۲ ‐ کارشکني و اختلال غير خشونت آميز در روند جلسات گوناگون (سخنراني ها، پارلمان ها، و ...) و از رسميت انداختن آنها
۱۷۳ ‐ اشغال غير خشونت آميز (مکان هاي عمومي و دولتي، وزارتخانه ها، سفارتخانه ها و ...)
تهاجم اجتماعي
۱۷۴ ‐ ايجاد الگوهاي جديد اجتماعي
۱۷۵ ‐ ترتيب استفاده بيش از حد مجاز و ظرفيت از تجهيزات و امکانات موجود براي مختل کردن عملکرد آن ها
۱۷۶ ‐ استفاده از روش سکوت و بي اعتنايي (نسبت به وقايع)
۱۷۷ ‐ صحبت و اظهار نظر فعال در مورد مسائل سياسي و اجتماعي
۱۷۸ ‐ نمايش هاي چريکي
۱۷۹ ‐ ايجاد نهادهاي اجتماعي جايگزين
۱۸۰ ‐ ايجاد سيستم هاي ارتباطي جايگزين
تهاجم اقتصادي
۱۸۱ ‐ اعتصاب تمديدي (از نظر مدت)
۱۸۲ ‐ اعتصاب نشسته (در محل کار)
۱۸۳ ‐ تصرف غير خشونت آميز يک زمين
۱۸۴ ‐ ايجاد راهبندان در خيابان و جاده ها
۱۸۵ ‐ جعل و تقلب با انگيزه هاي سياسي
۱۸۶ ‐ جلوگيري و محدود کردن معاملات اقتصادي
۱۸۷ ‐ تصرف دارايي ها
۱۸۸ ‐ دامپينگ (فروختن يک کالا به ميزان زياد با قيمت کمتر از حد معمول براي رقابت با يک شخص يا نهاد)
۱۸۹ ‐ حمايت گزينشي (از يک کالا يا خدمت)
۱۹۰ ‐ انتخاب بازارهاي جايگزين
۱۹۱ ‐ انتخاب وسايل نقليه جايگزين [براي وسايل نقليه عمومي و دولتي]
۱۹۲ ‐ انتخاب نهادهاي اقتصادي جايگزين
تهاجم سياسي
۱۹۳ ‐ ترتيب استفاده بيش از توان و ظرفيت سازمانهاي اداري موجود
۱۹۴ ‐ افشار هويت ماموران و سازمان هاي مخفي (اطلاعاتي)
۱۹۵ ‐ تلاش براي زنداني شدن (به وسيله دولت)
۱۹۶ ‐ نافرماني مدني در برابر قوانين «خنثي»
۱۹۷ ‐ انجام يک اقدام بدون همکار و همدست
۱۹۸ ‐ ايجاد حاکميت دوگانه و دولت موازي