جوک درباره امام های شیعه و خلفای سنی !


به امام موسی کاظم میگن درد عشق بدتره یا درد دندون ؟ میگه : پس معلومه هنوز وسط نماز شاشت نگرفته !

به امام حسن مجتبی مي گن فرق هويج با بلال چيه ؟ فکر مي کنه مي گه : بلال تو جنگ احد بود ولي هويج نبود !

یکی به حضرت محمد میگه : من" حافظ کل قرآنم", حضرت محمد میگه : از این قرآن کوچیکا یا بزرگا !

امام جعفر صادق در حال فروختن میوه های باغش بوده که یکی از اهالی کوفه میآد میگه حضرت آقا ، لطفا دو سبد سیب بدین ، امام جعفر صادق میگه سیب نه برادر من، بگو گًل گلاب محمدی. بعد امام جعفر صادق از طرف میپرسه چیزه دیگه ای هم میخواین… مرد کوفی که بادمجون هم میخواسته میگه آره، بیزحمت یک سبد هم کیر بلال حبشی بدین !

از عموی پیامبر اسلام میپرسن : اسمتون چيه ؟ ميگه: حمزه، ولي توخونه شيش کوچولو (ء) صدام ميکنن !

به امام سجاد قرص اکس میدن ، با پای پیاده میره معراج !

به عثمان ميگن: يه ميوه خوشمزه، آبدار و شيرين نام ببر؟ ميگه: خيار! بهش ميگن: خيار كجاش آبدار و شيرينه؟ ميگه: با خرما بخور ، نظرت عوض ميشه !

به امام محمد باقر می گن با آش جمله بساز . می گه: محمدی آش صلوات !

به امام حسن عسگری مي گن چرا زن سياه گرفتي ؟ ميگه براي محرم خوبه !

به امام علی ميگن اون پيامبري كه رفت تو شكم ماهي اسمش چي بود؟ ميگه: پدر ژپتو !

امام موسی کاظم می خواسته به دختره عرب متلک بگه بهش میگه : خوشگله نمازتو خوندی؟

امام جواد مسجد می سازه هیچ کس نمیره نماز بخونه ، جلوی مسجد تابلو میزنه : نماز بدون وضو ….. شکسته …. نشسته ….. گوز آزاد !

امام مهدی می افته توی چاه جمکران، میگه: شانس آوردم تهش سوراخ نبود !

از بلال حبشی می پرسن،بزرگترین ریسک زندگیت چی بوده؟ میگه: یه روز اسهال بودم ، گوزیدم !

جعفر طیار داشته خودش رو به قصد کشت میزده ! بهش میگن: چی شده؟ میگه: من بی غیرت، الان فهمیدم از کجای ننه‌ام در اومدم !

امام هادی ميره دارالشفا ( بیمارستان ) داد ميزنه ميگه چرا جواب خون شهدا رو نميدين ؟

امام حسن مجتبی عروسی میکنه شب عروسی ، امام حسین میشینه پشت در اتاق عروس ، میگن چرا اینجایی؟ میگه : بابام خودش گفت بعد از داداشت نوبت توئه !

از ابوبکر می پرسن : امام اول کیه ؟ یخورده فکر می کنه میگه : بابا یکم راهنمایی کنید ... میگن : شمشیرش معروفه ... میگه : آها ...ZORO رو میگید؟

امام جعفر صادق میره خونه میبینه یکی پیش زنشه ! میگه تو کی هستی ؟ طرف میگه من جبرئیلم ! امام جعفر صادق میگه : آخه جاکشا ! چرا هر وقت من خونه نیستم شما فرشته ها سرو کلتون پیدا میشه ؟ دیروز هم من خونه نبودم اسرافیل اومده بود پیش زنم !

امام زین العابدین داشته تو دریا غرق می شده ، هر بار که میرفت پایین یه قلوپ آب می خورد میومد بالا میگفت سلام بر حسین…

امام رضا ميخواسته بچش رو نصيحت کنه! ميگه چند سالته؟ ميگه 16 سال ميگه : خاک بر سرت الان هم سن سالات 30 سالشونه .

امام زمان داشت گريه مي کرد. امام حسن عسگری ازش پرسيد چي شده؟ گفت: عاشق شدم ! امام حسن عسگری گفت حالا عاشق کي شدی؟ حجت ابن الحسن گفت : هر کسي که شما صلاح بدونيد !

امام علی نقی از امام محمد تقی میپرسه : بابا اگه بگوزم وضوم باطل می شه ! امام محمد تقی می گه اگه ازش لذت ببری آره !

متلک امام محمد باقر به دخترای شهر کوفه : چقدر تنت بوی کربلا میده، شهیدتم !

عمار یاسر ميره کنار دريا ، پری دريای ميبينه ،ميگه من عاشقتم ، با من ازدواج ميکنی ، پری دريایی ميگه من آدم نيستم ، عمار یاسر ميگه تو فکر ميکنی من آدمم !

به عمر می گن شما به زندگی پس از مرگ اعتقاد داری؟ میگه صددرصد . من خودم دو سال بعد از مرگ پدرم به دنیا اومدم .

امام سجاد که لنگ بوده با کشتی میره مسافرت. وقتی‌ برمیگرده دوستش ازش می‌پرسه مسافرت خوب بود ؟ میگه نه بابا همش استرس داشتم.هر روز میگفتن لنگرو بندازین تو آب !

از بلال حبشی می پرسن : شما تا حالا ایثار کردین ؟ میگه والا عیسی نه ولی یه موسی تو جنگ بدر بود هر شب می کردیمش !

امام حسن مجتبی با یکی از زناش ميرن توی باغ ، ميگه : عزيزم اگه اين درخت خرما زبون داشت الان به ما چي ميگفت؟ زن امام حسن مجتبی ميگه اگه زبون داشت ميگفت كره خر من زردآلو ام نه خرما !

به امام رضا ميگن قبله كدوم طرفه ؟ ميگه: كجا بهت آدرس دادن ؟

امام موسی کاظم ازدواج ميکنه هرشب تنها ميخوابه ! زنش ميگه نميخواي منو بوس کني!؟ ميگه من ازدواج کردم که دست از اين کثافت کاريا بردارم !



0 نظرات: